Thursday, August 28, 2008



سی بل

پیچیدگی شخصیت انسان از نظر ساختار و عملکرد تشابه زیادی به مغز او دارد٠ علیرغم یافته های گسترده در ارتباط با کالبدشناسی ( آناتومی) و فیزیولوژی مغز٬ هنوز بخش اعظمی از کارکردها و توانائی های آن ناشناخته مانده است٠ مهمترین ویژگی مغز٬ همانند شخصیت٬ در هم تنیدگی و تاٴثیرات متقابل لایه ها و سطوح مختلف آن بر یکدیگر می باشد٠ این نهفتگی اسرارآمیز انسان را در هاله ای نفوذناپذیر قرار داده است٠

آنچه ما در گفتار و رفتار آدمیان شاهد هستیم الزاماً منعکس کننده واقعی احساسات٬ عواطف و نگرش آنان نمی باشد٠ احتمالاً در طول زندگیتان تجربه نه چندان خوشایند داشتن رابطه دوستی با شخصی را داشته اید که بعدها متوجه شده اید که رابطه تان سرابی بیش نبوده و ظاهراٴ در پس چهره همیشه صمیمی آن دوست "من " و یا شخصیت دیگری قرار داشته است٠ به کلام متعارف٬ اینچنین انسانی بر خلاف رفتارهای پذیرنده و نیکویش٬ درونی بسیار متفاوت و صداقتی کم مایه نسبت به دیگران دارد٠ بخشی از مشکلات زناشویی و دوستی های ناکام می تواند ریشه در وجود خصوصیات شخصیتی دو گانه و یا متعارض در یکی از طرفین رابطه داشته باشد٠ در نوعی از اختلال روانی که به اختلال تجزیه ای و یا نام قدیمی آن٬ اختلال چند شخصیتی معروف می باشد٬ فرد بمنظور غلبه بر اضطراب خویش در قالب شخصیت و یا شخصیت های غیر واقعی قرار می گیرد ٬

یاد فیلمی افتادم به نام سی بل٠ فبلم موضوع زندگی دختر جوانی است به نام سی بل که به علت مشکلات و آشفتگی های روانی تحت درمان قرار دارد٠ درمانگر پس از انجام مراحل تشخیصی در می یابد که سی بل دارای شانزده شخصیت متفاوت با اسم های گوناگون در درون خویش است٠ نکته قابل تعجب٬ وجود شخصیت های بسیار متضاد درکنار یکدیگر می باشد٠ به عنوان مثال در بعضی مواقع سی بل در قالب شخصیتی به نام ویکی قرار می گیرد که فردی با اعتماد بتفس بالا است و یا ونسا٬ کسی که عاشق موسیقی است و رفتاری نمایشی دارد و یا پگی٬ کودکی که همواره هراسان و مضطرب انگشتش را می مکد و به جستجوی پناهگائی می گردد٠ درمانگر از طریق کاووش در ناخودآگاه سی بل درمی یابد که وی کودکی دردناکی را پشت سر گذارده است٠ مادر سی بل که با فلش بک های فیلم به بیننده شناسانده می شود خود دارای اختلال شدید روانی است٠ مادر بیمار٬ سی بل کوچک و بی پناه را مورد آزارهای جسمانی و خشونت زبانی شدید و فراتر از تحمل کودک قرار می دهد٠ واکنش سی بل در مقابله با رفتارهای جنون آمیز مادر٬ مکیدن انگشت و پنهان شدن در گوشه ایی برای مصون ماندن از آزارهای او بوده است٠

شکل گیری اختلال چند شخصیتی در دوران کودکی آغاز میشود وهمواره با خشونت های جسمانی و کلامی و در بعضی موارد آزارهای جنسی همراه می باشد٠ این قربانیان خردسال در طول مراحل رشدی شان سعی می نمایند با گریز از شخصیت واقعی شان و به عبارتی دیگر دوری از خاطرات تلخ و قرار دادن خود در قالب شخصیت و یا شخصیت های دیگر اینگونه خود را از تهدید و اضطراب جانسوز رهایی بخشند٠ با استفاده از این مکانیسم فرد می پندارد که شخص دیگری است و این گذشته وحشتناک هرگز برای او اتفاق نیافتاده است. استمرار در استفاده از این مکانیسم دفاعی کم کم مرز بین خیال و واقعیت را مخدوش نموده و شخصیت های تخیلی تبدیل به شخصیت های واقعی میگردند و در موقعبت های گوناگون در فرد جلوه می نمایند٠

کلام آخر ابنکه٬ تعارض و تضاد در شخصیت می تواند نشان از اضطراب و احساس تهدیدی درونی باشد٠ تفاوت فاحش در رفتار و گفتار از یک سو و قضاوت مان نسبت به دیگران از سوی دیگربیانگر استفاده از مکانیسم دفاعی است تا دیگران از اضطراب درونمان آگاه نشوند.

علی خدامی

Monday, August 25, 2008

دوستان دی جی همراز
سپاس صمیمانه ما را به بهانه حضور گرم و شورانگیزتان در رویش
پذیرا باشید

گروه فرهنگی اجتماعی رویش

Thursday, August 21, 2008




فیل

از خصوصیات برجسته انسان بودن حس نوع دوستی و یاری رساندن او به همنوعانش می باشد. ﺁدمی به لحاظ ساختار جسمانی و روانی اش در گروه و به صورت جمعی زندگی می نماید. وی از اولین روزهای زندگی اش اجتماعی شدن را از طریق مادر میﺁموزد. مادر به عنوان یگانه منبع ارضاء نیازهای فیزیکی و روانی کودک موجب ﺁشنایی او با دنیای پیرامونش و همچنین افراد دیگر می گردد. نوازش کردن نوزاد و در ﺁغوش فشردنش توسط مادر دوست داشتن را به او می ﺁموزد. این همان اولین گام اجتماعی شدن انسان است. هر چه تجربیات اولیه کودک از ارتباطات خوشایند تر و دلپذیرتر باشد٬ نگرش او به دنیای خارج از خود مثبت تر می باشد. با طی شدن فرایند رشد کودک و ورود او به مراحل دیگر زندگی مانند نوجوانی٬ جوانی و بزرگسالی نگرش و قضاوت او نسبت به دیگران شکل گرفته و اساس تعاملات بعدی وی را تشکیل می دهد.

همانگونه که می دانیم باورها و الگوهای رفتاری والدین بر نحوه ازرشیابی فرد از دیگران تاثیر بسزائی دارد. انتقال حس بدبینی و سوء ظن به دیگران در غالب پند و اندرز از طرف والدین٬ موجب ایجاد حس بد گمانی و به صورت شدیدتر ﺁن شکل گیری شخصیت پارانوئیدی می گردد.
در مقابل٬ توصیه والدین به نوع دوستی٬ احترام و کمک به دیگران باعث بوجود ﺁمدن شخصیتی نوع دوست٬ فداکار و سالم می شود. انسان هایی مانند مادر ترزا و گاندی که سیر خود شکوفایی مورد نظر ابراهام مازلو را
به زیبایی تمام طی نمودند.

بد نیست که داستانی را برایتان بگویم که بی ارتباط هم با موضوع این یادداشت نیست. سال قبل سفری داشتم به کالگری٬ شهری در ایالت ﺁلبرتا کانادا. به دنبال جاذبه های توریستی شهر بودیم که گذرمان به باغ وحش کالگری افتاد که ظاهراً یکی از مطرح ترین مراکز ﺁموزش حیات وحش نیز می باشد. در حین بازدید از قسمتهای مختلف٬ به محوطه ای که فیل ها را در ﺁن نگهداری می کردند٬ رسیدیم و همزمان یکی از کارشناسان شروع به دادن اطلاعاتی در مورد نحوه زندگی این نوع حیوان نمود. این فرد سخنان خود را با بیان داستان واقعی در مورد فیلی که در ﺁفریقا زندگی می کرد٬ ادامه داد. از این قرار که فیلی خرطومش را در حادثه ایی از دست می دهد. می دانید فیل بدون خرطوم که وسیله خوردن غذا و نوشیدن ﺁب است قادر به ادامه حیات نیست. لذا فیل های دیگر مسئولیت خوراندن و نوشاندن٬ و حتی شستشوی او را به عهده می گیرند تا حیوان بیچاره قادر به ادامه زندگی باشد.

اگر بگویم که پس از شنیدن این داستان شدیداً تحت تاثیرقرار گرفته و اشک در چشمانم حلقه زد٬ غلو نکرده ام. نا خود ﺁگاه به یاد انسان هایی افتادم که چگونه نسبت به زندگی و رنج دیگران بی تفاوت بوده و تنها به فکر هم و غم خویش می باشند. براستی که بعضی از انسانها از نظر تکاملی در رده پائین تری نسبت به دیگر جانداران قرار دارند. اینجور فکر نمی کنید؟

Saturday, August 9, 2008




روانشناسی چیست و روانشناس کیست؟

همیشه دلم می خواست که روزی وکیل زبردستی شوم. در رویاهای جوانی ام همواره خود را در

کسوت وکالت٬ در صحن دادگاه و در حال ایراد خطابه ای در دفاع از موکلم تجسم می کردم٬

درست مثل فیلم ها. تا اینکه کنکور شد و من در حقوق قبول نشدم و به جای آن در روانشناسی

پذیرفته شدم.

در آغاز فقط به دلیل اینکه تحصیلات عالیه خواهم داشت و مدرکی خواهم گرفت٬ وارد دانشگاه و رشته

روانشناسی شدم. اما پس از گذشت مدتی که همدیگر را فروید و یونگ خطاب میکردیم و یکی

دو سالی گذشت به این باور رسیدم که چه حرفه و یا علمی می توان یافت پر معناتر و زیباتر از

یاری رساندن به جانهای بیقرار و پریشان خاطر.

از روانشناسی بسیار آموختم. آموختم که دیگران را بدون شرط دوست داشته باشم. دریافتم که

اگر همگان خوب نیستند و اگر هستند کسانی که دیگران را دوست ندارند و دوستی نمی کنند٬ در

کودکی شان طعم دوست داشتن و دوست داشته شدن را نچشیده اند. اینان نه بزرگسالان بلکه

خردسالانی هستند نیازمند محبت.

روانشناسی علم عشق ورزیدن به انسان است. روانشناسی دستاوردی است که مفهوم انسانیت

را در لابلای سطور هر برگ از هر کتابش می توان یافت و ندیده ام روانشناسی را که از زخم

های مراجع اش٬ خراشی بر نداشته باشد. روانشناسی را نمی توانم بیابم که در سراسر زندگی

حرفه ای اش از کنار درد و رنج مراجع اش بگذرد بی آنکه قسمتی از وجودش را تاوان

بهبودیش نکرده باشد. چقدر توان باید داشت تا سرگذشت غم انگیز تجاوز پدری به دخترش را

از زبان مادرش شنید و یا مادر بیماری را دید که در اثر جنون یگانه فرزندش را با دست های

خویش خفه کرده است و زخم برنداشت و وجودش آهسته آهسته همچون شمع ذوب نگردد.

آری روانشناسی علم کمک به انسان دردمند است و من خوشحالم که حقوق قبول نشدم.