Saturday, April 26, 2008

روانشناسی ازدواج

گزارش گردهمائی گروه رویش
موضوع جلسه این هفته گروه ( رویش ) روانشناسی ازدواج بود که با سخنان آقای علی خدامی (روانشناس ) باین ترتیب شروع شد : همانطور که میدانید روانشناسی ازدواج یعنی بررسی کلیه مسائل حول و حوش ازدواج از دیدگاه روانشناسی .این شاخه از روانشناسی حوالی سا لهای ١٩٣٠ بوجود آمدکه شامل مشاوره های قبل از ازدواج ،خانواده درمانی ،مشکلات یکی از همسران ،تعامل با کودکان وغیره است. بعضی ها میگویند این تئوریهای روانشناسی برای چیست ؟ پدر و مادر بزرگ های ما برای ٦٠ یا ٧٠ سال با هم زندگی میکردند وهیچ مشکلی هم به ظاهر نداشتند .
.در فضای ١٠٠ سال پیش، فرهنگ به دختر گفته بود که تو وظیفه و حوزه اختیاراتت این است . بیشتر از این هم نمیبینی و نمی فهمی. نقش مرد هم نان آور و بزرگ خانواده ،انتقاد ناپذیر ،تصمیم گیرنده عمده بوده و آنها هم این نقشها را پذیرفته بودند . ولی الان اینطور نیست ،دنیای متفاوتی است و دیگر این نقشها پذیرفته نمیشود و حق و انسانیت هم ایجاب میکند که این تغییرات بنحو صحیح صورت گیرد و از اینجا ضرورت استفاده از روشهای نوین و سالم آشکار میگردد .
ازدواج یعنی د و انسان با د و دنیای متفا وت کوشش میکنند که در کنار هم زندگی را ادامه دهند . روانشناسی ازدواج ٢مرحله را در بر میگیرد :قبل و تصمیم گیری راجع به ازدواج و حین و بعد از آن .
عوامل موثر در انتخاب همسر مناسب :
١- صفات شخصیتی : مشخص است که افرادی که از نظر شخصیتی بهم نزدیکترند ودر مدار نزدیکتر بهم سیر میکنند ،در زندگی زناشوئی شان موفق ترند . پژوهشی که در دانشگاه UCLA صورت گرفته این مطلب را تائید کرده است .در آنجا با استفاده از تست شخصیت MMPI2دانشجویان را در دو گر وه با صفات شخصیتی نزدیک بهم قرار دادند .بعد از یکسال روشن شد آنهائی که با فردی هم اطاق شده اند که شخصیتی مشابه خودشان داشته ، در تحصیل موفق تر و کلاً در زندگی شادتر بوده اند . بعنوان مسائل شخصیتهای درون گرا و برون گرا کمتر با هم کنار میآیند .البته بحث بر سر استثنا نیست ،شاید بعضی از درونگرا ها و برونگراها با هم تجربه موفقی را داشته اند ولی داده های آماری نشان میدهد که در صد بالاتری این چنین نیستند .
٢- شرایط خانوادگی و فرهنگی : کسانیکه از جایگاه خانوادگی و فرهنگی متفاوتی میآیند ،باندازه آنها که از فرهنگ مشابه میآیند موفق نیستند .حتی وقتی از یک محل و شهرستان هستند با یکدیگرراحتترارتباط بر قرار می نمایند هر چند که همه در قالب یک فرهنگند ولی حتی خرده فرهنگهای متفاوت هم تاثیر گذارند .
٣- شرایط اقتصادی و مالی : عادات افراد به زندگی مرفه و غیر آن، تفاوتهای اقتصادی و مالی در زندگی مشترک مسائلی را بوجود میآورند .
٤- واقع بینی و شناخت بیشتر از خود و همسرآینده: آنجا که آرمانگرائی و افکار و توقعات رویائی در ازدواج دخیل باشند ،عاقبت خوبی برای آن پیش بینی نمیشود .
اصل تناسب : رعایت این اصل در همه موارد بویژه ازدواج هوشمندانه است .در اینجا منظور رعایت کردن اصولیست که قبلا ذکر شد (تناسب شخصیتی)
اصل الویت : ارزشهای ریشه ای را باید در نظر گرفت ،اختلافات سلیقه ای در آینده به ازدواج ضربه اساسی نخواهند زد . عوامل موثر حین و بعد از ازدواج : حین ازدواج به مسائلی چون چگونگی برگزاری جشن و توقعات خانواده ها و ...است.و بعد از ازدواج :
الف : زندگی و محیط جدید : اگر شناخت و آگاهی نباشد ، وارد شدن به محیط جدید و تعامل و کنار آمدن با انسانی متفاوت با ما مسئله آفرین خواهد شد .در پژوهشها مشخص شده که در ٢و یا ٣ سال اولیه زندگی مشترک از میزان محبت طرفین به هم کم شده است . قبلا که مسئولیتی روی دوش نبود علاقه در فضای خاصی ابراز میشد ولی در جریان زندگی ( با پیش آمدن مسائل مالی ،فضای جدید ،انسان جدید و...)واکنشهای جدید پیش میآید .
ب - تغییرات اساسی : تغییرات شغلی ،ورود بچه ها به زندگی ، مهاجرت و...از عوامل موثر در زندگی هستند .در اینجا ذکر این نکته ضروریست که کسانیکه زندگی مشترکشان عملکرد نسبتا مطلوبی دارد در مواجه با حوادث فیزیکی و یا روانی نسبت به آنها که روابطشان شکننده است واکنش منا سبتری نشان میدهند .
ج- تجربیات قبلی : ما با الگوهای رفتاری قبلی (زندگی پدر و مادرمان )وارد زندگی مشترک میشویم .
د_تعاملات مثبت و منفی : کنشها و واکنشهائی که در زمانی بوجود میآیند که ازدواج از مسیر اصلی اش منحرف شده باشد ،بی تفاوتی ها ،جنگ و دعوا ،کوچک کردن و تحقیر یکدیگر و ...

مشخصات یک ازدواج موفق
١- گفتگو و ارتباط متقابل :
مشخص شده گه در ٨٥ در صد از ازدواجها از گفتگوی سالم خبری نیست .بعلل مختلف : یکی میگوید من ارتباط میخواهم ولی همسرم با قضاوت کردن من ویا ... نمیگذارد یکی میگوید وقتی ما شروع به صحبت میکنیم آخرش به دعوا میکشه و....
گفتگو خیلی مهم است و البته اصولی هم دارد . یکی از روانشناسان تمرینی ساده برای گفتگو داده که یک چوب ر ا در حین گفتگو دست بدست با هم بچرخانید . مادامی که چوب دست یکی است ، دیگری باید فقط شنونده باشد و بعکس .
٢- استقلال و احترام متقابل :
هر کدام فردیت و نظر خاص خود را دارد و مجبور به پوشاندن آن نیست .
٣- شادی از در کنار هم بودن . ٤- صداقت و صرافت . نزدیکی نظری و عملی در اداره زندگی .
در پژوهشهای اولسون گروهی از زوجین را شناسائی میکنیم :١- گروه پایدار (با ثبات):از لحاظ ارتباط قوی با هم برقرار کردن ،گذراندن اوقات با یکدیگر ،باورهای قوی بهم داشتن ، مسائل مالی و.... بالاترین میزان رضا یتمندی را دارند .٢- گروه هماهنگ (هارمونیک ):اینها از زندگی مشترکشان رضا یتمندی متوسطی دارند .نگرش آنها به نحوه تربیت بچه ها بهم نزدیک است و با هم و دیگران ارتباط خوبی را برقرار کرده اند . ٣- گروه سنتی :عدم رضایتمندی را دارند هر چند که احتمال جدائیشان هم کم است و پذیرفته اند که بحالت هم اطاقی با هم زندگی کنند .٤- گروه متعارض : آنقدر آشفتگی در سطح خانواده بالاست که منجر به طلاق میشود .
خانم پوران پوراقبال (روانکاو و مشاور خانواده ) :گفتار من بر پایه نظریات جان گاتمن ( روانشناس آمریکائی ) است . وی حدود سی سال پیگیر موضوع ازدواج بوده و ٣٥٠٠ زوج را مورد بررسی قرار داده است .تئوری گاتمن شامل ٤ اصل است که اگر در زندگی پیش بیایند رابطه قطع خواهد شد ( چه بشکل طلاق و چه بشکل طلاق پنهانی که همان بسوز و بساز بعضی از ماست ).چون ضربه های احساسی وارد به دو نفر بقدری ریشه دار و عمیق است که با خرید طلا و گل و شام در رستوران و... تسکین نخواهد یافت مگر آنکه آن ضربه های احساسی مورد نگاه و اساسا ترمیم شوند .
گاتمن پایه و اساس یک ازدواج سالم را( دوستی ) بیان میکند و ازدواج را به خانه ای تشبیه میکند که اساس و بنیان آن بر دوستی است .البته این دوستی بعد از ازدواج هم میتواند بوجود آید .دوستی بمعنای : همدلی و هم دردی و همیاری ودرک و احترام به یکدیگر است .در اینجا حتی اگر مسائل شخصیتی متفاوت باشند ،با معیار دوستی و همیاری میتوان زندگی را بهبود بخشید .
١- انتقاد و عیب جوئی :
وقتی در انتقاد از کلما ت ( همیشه . هیچوقت . اساسا . اصولا . و.. )استفاده میکنیم به زیر و زبر شخصیت وی ضربه میزنیم (تو همیشه به حرف من گوش نمیکنی . تو اصولا آدم دروغگوئی هستی . خانواده تو اساسا ... تو همیشه بمن ضربه میزنی و... ).اینجاست که نکوهش و عیب جوئی بروز میکند .قضاوت کردن یکنفر تا درجه ای که وی کوچک شود و تمام محوطه زندگیش زیر سوال رود ضربات غیر قابل تصوری به او میزند .در این مرحله باید از گله و شکایت آرام بجای انتقاد اسنفاده کرد (من از تو گله دارم که در مورد ... بحرف من گوش نکردی )
٢- دفاعی برخورد کردن :اگر به بعضیها بگوئید بالای چشمتان ابروست ناراحت میشوند ،خشمگین میشوند ،چون میترسند ،میخواهند از خود دفاع کنند ولی با خشم وکدورت عمیق . انگار پشت زره و سپر قایم شده و صورت طرف را نمیبینند .این همسران مدام تنش داشته و مسئولیت هیچیک از کارها و رفتارشان را بعهده نمیگیرند .اگر ما بجای حا لت دفاعی گرفتن ،مسئولیت بپذیریم ،مالک رفتار،گفتار ،احساساتمان باشیم .یک معذرت خواستن مثل آبی است که بر روی آتش ریخته میشود .
٣- تحقیر و اهانت _اظهار تنفر کردن ،خفت و خواری دادن به همدیگر ،فحش و بد و بیراه گفتن . بدگوئی از همسر به دیگران و سعی در متقاعد کردن و کشاندن آنها به تیم خود و... بعضی اوقات حتی بدون استفاده از کلام و با حرکات بدنی صورت میگیرد .برای ایجاد تعادل میتوان با مهربانی همدردی بوجود آورد .
٤- واکنش نشان ندادن : مثل یک دیوار سنگی بودن . بعضی ها را با هیچ چیزی نمیتوان تکان داد نه گریه نه منطق .طرف تصمیم خود را گرفته و با دیوار سنگی بودن مقاومت میکند و میگوید که حق با من است .این حا لت ممکن است از سر بی میلی و یا فعال نبودن ویا یا سکوت آگاهانه باشد .راه حل این جریان گفتگوست که هیچ چیز از آن بهتر نیست .
در بخش دوم از برنامه دوستان حاضر در جلسه به اظهار عقیده پرداختند :یکی از حاضران :شما موضوع اصل کاری که عشق باشد را دست کم گرفتید .باید ٦٠ تا ٧٠ در صد از رابطه را به عشق اختصاص و به آن ارزش دهیم که اگر واقعی باشد این ناهمواریها برطرف میشود داستان لیلی و مجنون را بخاطر آورده و به آن توجه کنیم ..
پوران پوراقبال :درست است ولی در تحقیقات معلوم شده که اگر اساس یک ازدواج درست باشد در مرحله آخر عشق بوجود میآید .البته شیفتگی و عشق و احساساتی که منطق را زیر سوال ببرد عامل تعین کننده برای ادامه ازدواج نیست ،دو نفر میتوانند شیفته هم باشند ولی بدلیل بدلیل جدا شدن راهها از هم جدا شوند .اگر اساس و معنای زندگی در بین آنها بوجود نیاید آن زندگی بهم میخورد .
علی خدامی :....که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها . عشق مثل یک کودک است که باید از آن مراقبت و آنرا پرورش و داد و به تکامل رساند ،چه بسا عشقها که سیر قهقرائی داشته اند .
یکی از حاضران عشق را مایه اصل حیات دانسته وبا خواندن اشعاری به خدای عشق پرداخت که کور است .دوستی به معنی کلمه عشق اشاره کرد که همان پیچک است و انواع عشق را از دیدگاه ابو علی سینا برشمرد و با تاکید اینکه علت خلقت عشق است و حتی در مولوکولهای آب و جمادات هم عشق هست،وجود عشق و مودت رادر روابط خانوادگی اصل و اساس دانست .دوست دیگری بعلل ناکامیها بعد از ازدواج پرداخت و گفت :بعضی وقتها در رابطه با کسی یک ایده آل میگذاریم و بعد میبینیم که آن شخصیت ساخته خود ما بوده و او نبوده و هیچوقت هم نخواهد شد . گاه روی کس دیگر دنبال جبران کمبودهای خود هستیم که انگیزه درستی برای انتخاب نیست .یکی از دوستان که این روزها در حال مطالعه کتاب (چشم دل بگشا )ترجمه گیتی خوشدل است فعلا از آن کتاب نقل قول کرد که در رابطه با همسران ،صبر کردن و تحمل کردن ،در مواقع بروز مشکلات بسیار مهم است و قرار شد که نکات دیگر را بعد ا مطرح کند !.یکی از شرکت کنندگان در گفتکو :در روانشناسی ازدواج برای موفقیت فاکتور نزدیکی شخصیتها مورد توجه است ،من ضمن تائید ش ،آنرا زیاد عملی نمیبینم .یافتن همسری مشابه خودمان خوبست ولی الزامی نیست .مکمل بودن شخصیت همسران هم عملی و مفید است .در تجربه شخصی ام میبینم که در مواردی که من ضعف دارم همسرم که این ضعف را ندارد به من کمک میکند که در کنارش رشد کنم در حالیکه اگر او مشابه من بود فکر نمیکنم راه بجائی میبردیم .بعلاوه زندگی دو نفر مشابه هم خالی از چالش ورشد بنظر میآید .بعضی از همسران اختلافات زناشوئشان را بخاطر تفاوتهای شخصیتی با همسرشان بیان میکنند ولی بنظر من میشود روی این تفاوتها کار کرد . به مطلب( دوستی) پرداخته شد که بسیار جالب است و من ریشه آنرا در صداقت میدانم ،بعضی میگویند طرف من ظرفیت صداقتم را ندارد ولی بنظر من صداقت را میتوان با تمرین به اصل رابطه تبدیل کرد .
علی خدامی : ما نمیگوئم دو نفردقیقا مثل هم باشند و واضح است که انسانها (حتی اثر انگشتشان )با هم متفاوتند ولی در پژوهشها مشخص شده که مشاوره قبل از ازدواج و یافتن کسی که به شخص نزدیکتر است و مناسب اوست آینده روشنتری را بهمراه داشته است .البته بکمک تکنیکهای روانشناسی حتی اگر در انتخاب همسر روش درستی را بکار نگرفته باشیم اکنون میتوانیم روابطمان را با هم تصحیح و بهبود بخشیم .یکی از حاضران :نحوه تفکر آدمی به هستی و انسان ، در اینجا نقش دارد .بر حسب اینکه چطور فکر کنیم ،چطور آگاه باشیم به مسائل واکنشهای متفاوتی بروز میدهیم . مثلا معمولا آدمها روابط خود را با دیگران بر اساس داد وستد بنا کرده و سعی میکنند بیشتر گیرنده باشند ،آیا میشود این رابطه را تعادل بخشید و حتی بر عکس کرد ؟ چگونه ؟ درک و انتخاب آگاهانه نگاه با ارزشتر چگونه عملی میشود؟قوانین اجتماعی لازمند ولی کافی نیستند .پوران پوراقبال :ازدواج یک پیمان مشترک بین دو نفر است در آن مسائل خانوادگی ،معاملات ،رل ،تعهد ،وظایف ،مسئولیت تصمیم گیری ،رفتار اجتماعی و... هرکدام باید مشخص باشد .حتی قرارداد یک ماشین بعد از چند سال باید تمدید شود ،باطری اش شارژ شود و...در مورد این رابطه هم میتوان با گفتگوی سازنده و با نقد و بررسی(اول نکات مثبت و بعد منفی)،وتوجه به احساسات دو طرف قراررا داد تمدید و تصحیح کرد .یکی از دوستان نظر دیگران را در مورد علت ازدیاد طلاق در ایران وایرانیهای خارج از کشور جویا شد ؟. کسی به وجود صیغه و دیگری به وجود محدودیت در روابط و آن دیگری دید نادرست به زن و مرد و ازدواج اشاره کردند .آخرین نفر هم اختلافات را نمک زندگی دانست و دیگری توجه ایشان را به مضرات نمک برای فشار خون و سلامتی جلب کرد !. در جلسه آینده گروه (رویش ) شیوه های بهبود روابط در زندگی زناشوئی مطرح خواهد شد . ساعت٣٠/ ٦ تا٣٠/ ٨جمعه دوم ماه می در اطاق ٢٠٣ کاپیلانو مال واقع در نورت ونکوور.ورود برای همه آزاد و رایگا نست . منتظر شما هستیم.گروه فرهنگی - اجتماع (رویش )

Saturday, April 19, 2008

رابطه سالم:نوشته خانم پوران پوراقبال

یک رابطه سالم چگونه بوجود می آید؟
رابطه دوستی، ازدواج، شراکت، همکاری و یا همسایگی، هر کدام برای خود فضا و تعریف خاصی دارند ولی زیربنای همه این روابط نیاز مسلم به احترام متقابل، صداقت، و شناخت حقوق فردی و اجتماعی افرادی هستند که این ارتباط را بوجود می آورند و یا در این ارتباط ذینفع می باشند.
یک رابطه سالم را اگر در قالب ازدواج بنگریم و یا از دریچه چشم ازدواج به رابطه بین دو انسان نظری بیاندازیم می توانیم خصوصیات یک ازدواج سالم را که از یک رابطه سالم بوجود می آید تعریف کنیم...
به عنوان یک متخصص امور خانواده، پرسشی که همیشه ذهن مرا برانگیخته این است که چگونه است که ما گاهی حد و مرزهای یک رابطه سالم را نمی دانیم و با تعارفات، رفیق بازی ها، رقابت ها و جنگ و ستیزها، احترام یک پیمان و یا یک قول و یا سوگند را که برای هر گونه دوستی نیاز داریم زیر پا می گذاریم. فراموش نکنیم که یک ازدواج سالم، یک ازدواج پویا و خلاق و یک رابطه همزیستی زن و مرد نیازمند پیمانی گویا و دوطرفه است که در آن مفاد قرارداد اخلاقی، روحی، احساسی و اجتماعی باید به نفع هر دو طرف باشد.
این قرارداد که کلامی و یا شفاهی است و با یک امضاء در کتابی به شهادت گروهی مدعوین می رسد چیزی جز یک سوگند وفاداری به احترام متقابل ، به دادن اجازه برای رشد و تحول هر یک نفر از این خانواده کوچک و تعهد اخلاقی برای یاری رسانی فیزیکی و معنوی نیست.
این ازدواج و یا شروع یک رابطه سالم، با مکالمه سالم (به دور از خشم و کینه و یا فریب) و یا گفتگو در مورد نیازها، عواطف، احساسات، عقاید، شرایط و یا نگرانی ها می تواند زیربنای کسب و دریافت حس همیاری و همدردی و عشق برای طرفین این ازدواج باشد. متاسفانه سوگند برپائی این محیط کوچک و مستقل خانوادگی گاهی با فشار خانواده های دو طرف تبدیل به بزرگترین آسیب روحی و روانی می شود که هیچ فردی را از صدمات آن گریزی نیست. در موارد بسیاری مسائل دیگری از قبیل اختلافات ، مشکل بیکاری، نداشتن درآمد کافی، وابستگی به الکل و یا مواد مخدر، وابستگی به تائیدیه پدر و مادر و یا دیگران برای انجام کاری و یا طرح برنامه ای، خود به شدت و پیدایش این صدمات روحی در ازدواج منتهی می شود. حالا چگونه می شود از همه این دردها، فشارها، ضربات، بحرانها و بیماریهای روحی جلوگیری کرد؟ چگونه می شود کیفیت یک رابطه را بالا برد به حدی که در آن گفتگوی سالم و بدون غرض ورزی بتواند خود تبدیل به یافتن راه حل مناسب بشود؟ در واقع بحث و مقوله ازدواج و رابطه سالم و هدفمند بحثی است مرتبط با رشد و تغییرات محیط زندگی ما و دنیای هر روز متحول ما که همیشه هم ما حق انتخاب در چگونگی این تغییرات نداریم.
در واقع یک رابطه سالم و در حال رشد متشکل از مجموعه دستاوردها و تجارب مختلفی است که در این راه پر پیچ و خم زندگی کسب کرده و با آن واقعیات خود را توجیه می کنیم. تشکیل یک خانواده گرم و متعهد با روابط سالم و پر از عشق، نیازمند بازبینی و نگرش مداوم میباشد، نگرشی که تجارب مثبت و منفی و متغیر ما از رابطه مشترک، همراه با تغییرات وظایف افراد، هماهنگ و همخوان باشد. اگر ما در شرایط مهاجرت به اصل و منبع این پیمان مقدس ازدواج که همان تعادل و همیاری می باشد وفادار نیستیم و هر فرد از این خانواده کوچک فقط منافع شخصی را در نظر می گیرد، همانا رابطه ناسالم و بیمارگونه را رقم زده ایم. تجزیه و از هم پاشیدگی خانواده و رابطه زناشوئی در بین ما ایرانیان دلایل گوناگونی دارد ولی یک مسئله اصلی همان عدم احترام به خواسته های فرد مقابل (زن و یا شوهر) و تصمیمات خودسرانه و یکطرفه است. آیا روزی که تصمیم به ازدواج می گیریم بدرستی متوجه هستیم که در کدامین مسیر قدم برمی داریم؟ آیا بیشتر ازدواجهای بین زنان و مردان ما فقط به دلیل موج هیجانات و احساسات اولیه و آرزوهای پدران و مادران ما برای عروس و داماد کردن فرزندان خود اتفاق می افتد یا خیر؟
اگر قبول داریم که گفتگو و شناخت درستی بین زن و مرد بدلایل مختلف سنتی، مذهبی، خانوادگی و قبیله ای قبل از ازدواج نمی تواند مطرح شود، پس می توانیم دریابیم که اختلافات و عدم سازش در سالهای آینده امری اجتناب ناپذیر است. شاید این فکر بوجود آید که مگر نمی شود در دوران ازدواج این شناخت را بوجود آورد؟ در واقع ما می توانیم در طول سالهای زندگی با همسر خود رشد کنیم و شناخت از مجموعه وجود یکدیگر بدست آوریم ولی لازمه این کار گذشتن از تمام پیش داوری ها، قضاوت های نادرست، برچسب زدن ها و تهمت ها به اصل و نسب زن و یا مرد برای دوران قبل از ازدواج است. اگر ما موجودیت و هویت همسر خویش را قبل از ازدواج می پذیریم و یا از آن گذر می کنیم و در موقع ازدواج آن را مد نظرمان نمی آوریم، در نتیجه پس از ازدواج هم نمی توانیم توقع داشته باشیم که این شخص از تمام آنچه که بوده و معنی داشته بگذرد و تمام وجود و فکر و احساس خویش را در اختیار و تحت مالکیت ما بگذارد. اینجاست که گاهی متاسفانه شاهد طلاق های پر از نقل و حدیث و بدنامی و بی آبرو کردن فرد مقابل می شویم و در واقع شاهد نقض تمام قول و قرارهای انسانی و حیاتی یک زوج می گردیم. باید از خود سوال کنیم که آیا یک رابطه سالم با طلاق تمام می شود؟ آیا ما می توانیم به تمامیت یکدیگر احترام بگذاریم و احیانا پدر و مادرهای خوبی برای فرزندان مان باشیم بدون اینکه وجود فرزندانمان را پر از زهر دشمنی و کینه بسازیم؟ متاسفانه امر مقدس ازدواج از آنجا که گاهی اوقات به بازی سنت ها و خانواده ها گرفته میشود حق اصلی تعیین سرنوشت و انتخاب را از دو نفر سلب می کند.
معنی این حق زیر پا له شده این است که این دو انسان از روز اول محکوم به شکست هستند چرا که اجازه یادگیری حل و فصل مسائل را ما از این جوانان و یا این زوجین می گیریم.
یک ازدواج سالم و موفق محتاج گفتگوی سالم و بررسی و حل و فصل مسائل مشترک و مسائل مورد اختلاف و یا سلیقه ای میباشد. در این بررسی و حل و فصل شاید که ما به این نتیجه برسیم که بعضی از مسائل حل نشدنی و یا غیرقابل تحلیل می باشند و در نتیجه تصمیم مشترک بر سر گذشتن از آن موضوع مورد اختلاف میتواند یک راه حل منطقی باشد. متاسفانه جبهه گیری ها، هتک حرمت، حس کینه جویی و یا حتی عدم یارای مقابله با خیلی از مسائل، گاهی تیشه به ریشه زندگی خانواده ها می زند درصورتی که شاید با یک گفتگوی مناسب و دست رد زدن به سینه خانواده هایی که دخالت در امور شخصی ما می کنند، اجازه دستیابی به راه حل بهتری را بدهد.
چگونه است که وقتی خانه ای می خریم از زیرزمین تا سقف آن را چک می کنیم و سند و دفتر و مدرک تهیه می کنیم که مطمئن شویم معامله سالمی انجام داده ایم. اما آیا در معامله خانه ازدواج نیز که در واقع ما احساسات و عواطف را با پول می سنجیم و با آن بر سر دیگری می کوبیم، این تحقیقات قبلی و بررسی ها انجام می گیرد؟
امروزه مقوله ازدواج تبدیل به بزرگترین تجارت دنیا شده و این امر نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا همواره رسم بوده و هست. ما دختر و یا پسری را به ازدواج یک دیگر در می آوریم و در قبال آن مهریه، جهاز، شیربها و مخارج دیگر را تقبل می کنیم. در واقع تنها چیزی که در این میان به فراموشی سپرده می شود همانا قرارداد شفاهی و معنوی برای یک زندگی مشترک و سالم با قوانین اصولی، منصفانه و خوشایند برای هر دو طرف این معامله میباشد. اصل تهیه این مواد قرارداد همانا بر پایه گفتگو و آگاهی و شناخت و ادراک است که باز هم متاسفانه در موج هیجانات، گاهی آنها را نادیده و ناشنیده تلقی می کنیم.
در ازدواج ناموفق و یا هر رابطه ناموفق دیگر، معمولا کمبود احساسات و یا عواطف برای فرد مقابل میتواند از راه انتقاد، پرهیز و اجتناب از رویاروئی با مسائل و یا استفاده از نقاط ضعف فرد مقابل نشان داده شود. درصورتی که در یک ازدواج موفق هر دو تلاش می کنند تا به احساسات، عقاید و عواطف یکدیگر احترام گذاشته و از راه بررسی دوستانه مشکلات و یا اختلاف سلیقه ها را حل و فصل کنند.
باید این موضوع را بدانیم که به نظر تمام متخصصین امور ازدواج و خانواده، هیچ دو نفری نمی توانند یکدیگر را عوض کرده و یا به راه خویش بیاورند و فقط با قبول نقاط مورد اختلاف میشود زندگی باعزت و احترام را مد نظر داشت و به واقعیت تبدیل کرد.
در هنگام بروز اختلافات متاسفانه نقش منفی و مخرب خانواده ها را نمی شود نادیده گرفت. در جامعه ایرانی ما نقش پدر و مادر زوجین و دخالت خانواده ها در امور آنها گاهی عواقب هولناک و ضربه پذیری به همراه دارد.
بهتر است از خود بپرسیم که از زندگی چه می خواهیم و در این زندگی چه نقشی ایفا می کنیم؟ آیا آنچه را که از این زندگی مشترک می خواهیم معقول، واقعی، دست یافتنی و قابل پذیرش من و همسرم هست و یا آنچه را که می خواهم فقط در رفع نیازهای شخصی و یک طرفه این حقیر می باشد؟ آیا من به عنوان یک مرد و یا یک زن ارزش برای خود قائل هستم و یا با بخشیدن همه اختیارات به فرد مقابل از رویارویی با مسائل دست برمی دارم و به خلوت خود پناه می برم؟ آیا من قدرت درک فرد مقابل و یا همسر خود را دارم و فقط با طرح و نقشه مسائل خویشتن به همسر خود می آموزم که ایشان در واقع جائی در قلب من دارد؟
قبل از ازدواج و هنگام تفکر به ازدواج بسیار بجا و پسندیده است که روحیات، احساسات و نیازهای خود را بشناسیم و با طرح آن و گفتگو در مورد آن، همفکری، صمیمیت و خلوص نیت خود را به همسر خویش نشان دهیم. یادمان باشد که یک ازدواج سالم نیاز به ایثار، از خودگذشتگی و مهربانی دارد و این امر هم برای زن و هم برای مرد صدق می کند. یک ازدواج یعنی تامین یک واحد مجزا و مستقل که در آن دو نفر نقش عمده را بازی میکنند و آن دو نفر همان زن و شوهر میباشند نه فرد دیگری. امروزه دیگر شکل سنتی ازدواج و تشکیل خانواده جوابگوی نیازهای متعدد انسان عصر حاضر نیست، بنابراین باید در تعریف مجدد و پویای این واحد مستقل بکوشیم و نقش ایفا کنیم.

Thursday, April 10, 2008


کتاب رسالت ما محبت است و زیبایی است
تا بلبل های بوسه
بر شاخ ارغوان بسرایند
شوربختان را اینک فرجام
بردگان را آزاد و
نومیدان را امیدوار خواسته ایم
تا تبار یزدانی انسان
سلطنت جاویدانش را
بر قلمرو خاک
برویاند
کتاب رسالت ما محبت است و زیبایی است
تا زهدان خاک
از تخمه ی کین
بار نبندد
شاملو