Saturday, April 26, 2008

روانشناسی ازدواج

گزارش گردهمائی گروه رویش
موضوع جلسه این هفته گروه ( رویش ) روانشناسی ازدواج بود که با سخنان آقای علی خدامی (روانشناس ) باین ترتیب شروع شد : همانطور که میدانید روانشناسی ازدواج یعنی بررسی کلیه مسائل حول و حوش ازدواج از دیدگاه روانشناسی .این شاخه از روانشناسی حوالی سا لهای ١٩٣٠ بوجود آمدکه شامل مشاوره های قبل از ازدواج ،خانواده درمانی ،مشکلات یکی از همسران ،تعامل با کودکان وغیره است. بعضی ها میگویند این تئوریهای روانشناسی برای چیست ؟ پدر و مادر بزرگ های ما برای ٦٠ یا ٧٠ سال با هم زندگی میکردند وهیچ مشکلی هم به ظاهر نداشتند .
.در فضای ١٠٠ سال پیش، فرهنگ به دختر گفته بود که تو وظیفه و حوزه اختیاراتت این است . بیشتر از این هم نمیبینی و نمی فهمی. نقش مرد هم نان آور و بزرگ خانواده ،انتقاد ناپذیر ،تصمیم گیرنده عمده بوده و آنها هم این نقشها را پذیرفته بودند . ولی الان اینطور نیست ،دنیای متفاوتی است و دیگر این نقشها پذیرفته نمیشود و حق و انسانیت هم ایجاب میکند که این تغییرات بنحو صحیح صورت گیرد و از اینجا ضرورت استفاده از روشهای نوین و سالم آشکار میگردد .
ازدواج یعنی د و انسان با د و دنیای متفا وت کوشش میکنند که در کنار هم زندگی را ادامه دهند . روانشناسی ازدواج ٢مرحله را در بر میگیرد :قبل و تصمیم گیری راجع به ازدواج و حین و بعد از آن .
عوامل موثر در انتخاب همسر مناسب :
١- صفات شخصیتی : مشخص است که افرادی که از نظر شخصیتی بهم نزدیکترند ودر مدار نزدیکتر بهم سیر میکنند ،در زندگی زناشوئی شان موفق ترند . پژوهشی که در دانشگاه UCLA صورت گرفته این مطلب را تائید کرده است .در آنجا با استفاده از تست شخصیت MMPI2دانشجویان را در دو گر وه با صفات شخصیتی نزدیک بهم قرار دادند .بعد از یکسال روشن شد آنهائی که با فردی هم اطاق شده اند که شخصیتی مشابه خودشان داشته ، در تحصیل موفق تر و کلاً در زندگی شادتر بوده اند . بعنوان مسائل شخصیتهای درون گرا و برون گرا کمتر با هم کنار میآیند .البته بحث بر سر استثنا نیست ،شاید بعضی از درونگرا ها و برونگراها با هم تجربه موفقی را داشته اند ولی داده های آماری نشان میدهد که در صد بالاتری این چنین نیستند .
٢- شرایط خانوادگی و فرهنگی : کسانیکه از جایگاه خانوادگی و فرهنگی متفاوتی میآیند ،باندازه آنها که از فرهنگ مشابه میآیند موفق نیستند .حتی وقتی از یک محل و شهرستان هستند با یکدیگرراحتترارتباط بر قرار می نمایند هر چند که همه در قالب یک فرهنگند ولی حتی خرده فرهنگهای متفاوت هم تاثیر گذارند .
٣- شرایط اقتصادی و مالی : عادات افراد به زندگی مرفه و غیر آن، تفاوتهای اقتصادی و مالی در زندگی مشترک مسائلی را بوجود میآورند .
٤- واقع بینی و شناخت بیشتر از خود و همسرآینده: آنجا که آرمانگرائی و افکار و توقعات رویائی در ازدواج دخیل باشند ،عاقبت خوبی برای آن پیش بینی نمیشود .
اصل تناسب : رعایت این اصل در همه موارد بویژه ازدواج هوشمندانه است .در اینجا منظور رعایت کردن اصولیست که قبلا ذکر شد (تناسب شخصیتی)
اصل الویت : ارزشهای ریشه ای را باید در نظر گرفت ،اختلافات سلیقه ای در آینده به ازدواج ضربه اساسی نخواهند زد . عوامل موثر حین و بعد از ازدواج : حین ازدواج به مسائلی چون چگونگی برگزاری جشن و توقعات خانواده ها و ...است.و بعد از ازدواج :
الف : زندگی و محیط جدید : اگر شناخت و آگاهی نباشد ، وارد شدن به محیط جدید و تعامل و کنار آمدن با انسانی متفاوت با ما مسئله آفرین خواهد شد .در پژوهشها مشخص شده که در ٢و یا ٣ سال اولیه زندگی مشترک از میزان محبت طرفین به هم کم شده است . قبلا که مسئولیتی روی دوش نبود علاقه در فضای خاصی ابراز میشد ولی در جریان زندگی ( با پیش آمدن مسائل مالی ،فضای جدید ،انسان جدید و...)واکنشهای جدید پیش میآید .
ب - تغییرات اساسی : تغییرات شغلی ،ورود بچه ها به زندگی ، مهاجرت و...از عوامل موثر در زندگی هستند .در اینجا ذکر این نکته ضروریست که کسانیکه زندگی مشترکشان عملکرد نسبتا مطلوبی دارد در مواجه با حوادث فیزیکی و یا روانی نسبت به آنها که روابطشان شکننده است واکنش منا سبتری نشان میدهند .
ج- تجربیات قبلی : ما با الگوهای رفتاری قبلی (زندگی پدر و مادرمان )وارد زندگی مشترک میشویم .
د_تعاملات مثبت و منفی : کنشها و واکنشهائی که در زمانی بوجود میآیند که ازدواج از مسیر اصلی اش منحرف شده باشد ،بی تفاوتی ها ،جنگ و دعوا ،کوچک کردن و تحقیر یکدیگر و ...

مشخصات یک ازدواج موفق
١- گفتگو و ارتباط متقابل :
مشخص شده گه در ٨٥ در صد از ازدواجها از گفتگوی سالم خبری نیست .بعلل مختلف : یکی میگوید من ارتباط میخواهم ولی همسرم با قضاوت کردن من ویا ... نمیگذارد یکی میگوید وقتی ما شروع به صحبت میکنیم آخرش به دعوا میکشه و....
گفتگو خیلی مهم است و البته اصولی هم دارد . یکی از روانشناسان تمرینی ساده برای گفتگو داده که یک چوب ر ا در حین گفتگو دست بدست با هم بچرخانید . مادامی که چوب دست یکی است ، دیگری باید فقط شنونده باشد و بعکس .
٢- استقلال و احترام متقابل :
هر کدام فردیت و نظر خاص خود را دارد و مجبور به پوشاندن آن نیست .
٣- شادی از در کنار هم بودن . ٤- صداقت و صرافت . نزدیکی نظری و عملی در اداره زندگی .
در پژوهشهای اولسون گروهی از زوجین را شناسائی میکنیم :١- گروه پایدار (با ثبات):از لحاظ ارتباط قوی با هم برقرار کردن ،گذراندن اوقات با یکدیگر ،باورهای قوی بهم داشتن ، مسائل مالی و.... بالاترین میزان رضا یتمندی را دارند .٢- گروه هماهنگ (هارمونیک ):اینها از زندگی مشترکشان رضا یتمندی متوسطی دارند .نگرش آنها به نحوه تربیت بچه ها بهم نزدیک است و با هم و دیگران ارتباط خوبی را برقرار کرده اند . ٣- گروه سنتی :عدم رضایتمندی را دارند هر چند که احتمال جدائیشان هم کم است و پذیرفته اند که بحالت هم اطاقی با هم زندگی کنند .٤- گروه متعارض : آنقدر آشفتگی در سطح خانواده بالاست که منجر به طلاق میشود .
خانم پوران پوراقبال (روانکاو و مشاور خانواده ) :گفتار من بر پایه نظریات جان گاتمن ( روانشناس آمریکائی ) است . وی حدود سی سال پیگیر موضوع ازدواج بوده و ٣٥٠٠ زوج را مورد بررسی قرار داده است .تئوری گاتمن شامل ٤ اصل است که اگر در زندگی پیش بیایند رابطه قطع خواهد شد ( چه بشکل طلاق و چه بشکل طلاق پنهانی که همان بسوز و بساز بعضی از ماست ).چون ضربه های احساسی وارد به دو نفر بقدری ریشه دار و عمیق است که با خرید طلا و گل و شام در رستوران و... تسکین نخواهد یافت مگر آنکه آن ضربه های احساسی مورد نگاه و اساسا ترمیم شوند .
گاتمن پایه و اساس یک ازدواج سالم را( دوستی ) بیان میکند و ازدواج را به خانه ای تشبیه میکند که اساس و بنیان آن بر دوستی است .البته این دوستی بعد از ازدواج هم میتواند بوجود آید .دوستی بمعنای : همدلی و هم دردی و همیاری ودرک و احترام به یکدیگر است .در اینجا حتی اگر مسائل شخصیتی متفاوت باشند ،با معیار دوستی و همیاری میتوان زندگی را بهبود بخشید .
١- انتقاد و عیب جوئی :
وقتی در انتقاد از کلما ت ( همیشه . هیچوقت . اساسا . اصولا . و.. )استفاده میکنیم به زیر و زبر شخصیت وی ضربه میزنیم (تو همیشه به حرف من گوش نمیکنی . تو اصولا آدم دروغگوئی هستی . خانواده تو اساسا ... تو همیشه بمن ضربه میزنی و... ).اینجاست که نکوهش و عیب جوئی بروز میکند .قضاوت کردن یکنفر تا درجه ای که وی کوچک شود و تمام محوطه زندگیش زیر سوال رود ضربات غیر قابل تصوری به او میزند .در این مرحله باید از گله و شکایت آرام بجای انتقاد اسنفاده کرد (من از تو گله دارم که در مورد ... بحرف من گوش نکردی )
٢- دفاعی برخورد کردن :اگر به بعضیها بگوئید بالای چشمتان ابروست ناراحت میشوند ،خشمگین میشوند ،چون میترسند ،میخواهند از خود دفاع کنند ولی با خشم وکدورت عمیق . انگار پشت زره و سپر قایم شده و صورت طرف را نمیبینند .این همسران مدام تنش داشته و مسئولیت هیچیک از کارها و رفتارشان را بعهده نمیگیرند .اگر ما بجای حا لت دفاعی گرفتن ،مسئولیت بپذیریم ،مالک رفتار،گفتار ،احساساتمان باشیم .یک معذرت خواستن مثل آبی است که بر روی آتش ریخته میشود .
٣- تحقیر و اهانت _اظهار تنفر کردن ،خفت و خواری دادن به همدیگر ،فحش و بد و بیراه گفتن . بدگوئی از همسر به دیگران و سعی در متقاعد کردن و کشاندن آنها به تیم خود و... بعضی اوقات حتی بدون استفاده از کلام و با حرکات بدنی صورت میگیرد .برای ایجاد تعادل میتوان با مهربانی همدردی بوجود آورد .
٤- واکنش نشان ندادن : مثل یک دیوار سنگی بودن . بعضی ها را با هیچ چیزی نمیتوان تکان داد نه گریه نه منطق .طرف تصمیم خود را گرفته و با دیوار سنگی بودن مقاومت میکند و میگوید که حق با من است .این حا لت ممکن است از سر بی میلی و یا فعال نبودن ویا یا سکوت آگاهانه باشد .راه حل این جریان گفتگوست که هیچ چیز از آن بهتر نیست .
در بخش دوم از برنامه دوستان حاضر در جلسه به اظهار عقیده پرداختند :یکی از حاضران :شما موضوع اصل کاری که عشق باشد را دست کم گرفتید .باید ٦٠ تا ٧٠ در صد از رابطه را به عشق اختصاص و به آن ارزش دهیم که اگر واقعی باشد این ناهمواریها برطرف میشود داستان لیلی و مجنون را بخاطر آورده و به آن توجه کنیم ..
پوران پوراقبال :درست است ولی در تحقیقات معلوم شده که اگر اساس یک ازدواج درست باشد در مرحله آخر عشق بوجود میآید .البته شیفتگی و عشق و احساساتی که منطق را زیر سوال ببرد عامل تعین کننده برای ادامه ازدواج نیست ،دو نفر میتوانند شیفته هم باشند ولی بدلیل بدلیل جدا شدن راهها از هم جدا شوند .اگر اساس و معنای زندگی در بین آنها بوجود نیاید آن زندگی بهم میخورد .
علی خدامی :....که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها . عشق مثل یک کودک است که باید از آن مراقبت و آنرا پرورش و داد و به تکامل رساند ،چه بسا عشقها که سیر قهقرائی داشته اند .
یکی از حاضران عشق را مایه اصل حیات دانسته وبا خواندن اشعاری به خدای عشق پرداخت که کور است .دوستی به معنی کلمه عشق اشاره کرد که همان پیچک است و انواع عشق را از دیدگاه ابو علی سینا برشمرد و با تاکید اینکه علت خلقت عشق است و حتی در مولوکولهای آب و جمادات هم عشق هست،وجود عشق و مودت رادر روابط خانوادگی اصل و اساس دانست .دوست دیگری بعلل ناکامیها بعد از ازدواج پرداخت و گفت :بعضی وقتها در رابطه با کسی یک ایده آل میگذاریم و بعد میبینیم که آن شخصیت ساخته خود ما بوده و او نبوده و هیچوقت هم نخواهد شد . گاه روی کس دیگر دنبال جبران کمبودهای خود هستیم که انگیزه درستی برای انتخاب نیست .یکی از دوستان که این روزها در حال مطالعه کتاب (چشم دل بگشا )ترجمه گیتی خوشدل است فعلا از آن کتاب نقل قول کرد که در رابطه با همسران ،صبر کردن و تحمل کردن ،در مواقع بروز مشکلات بسیار مهم است و قرار شد که نکات دیگر را بعد ا مطرح کند !.یکی از شرکت کنندگان در گفتکو :در روانشناسی ازدواج برای موفقیت فاکتور نزدیکی شخصیتها مورد توجه است ،من ضمن تائید ش ،آنرا زیاد عملی نمیبینم .یافتن همسری مشابه خودمان خوبست ولی الزامی نیست .مکمل بودن شخصیت همسران هم عملی و مفید است .در تجربه شخصی ام میبینم که در مواردی که من ضعف دارم همسرم که این ضعف را ندارد به من کمک میکند که در کنارش رشد کنم در حالیکه اگر او مشابه من بود فکر نمیکنم راه بجائی میبردیم .بعلاوه زندگی دو نفر مشابه هم خالی از چالش ورشد بنظر میآید .بعضی از همسران اختلافات زناشوئشان را بخاطر تفاوتهای شخصیتی با همسرشان بیان میکنند ولی بنظر من میشود روی این تفاوتها کار کرد . به مطلب( دوستی) پرداخته شد که بسیار جالب است و من ریشه آنرا در صداقت میدانم ،بعضی میگویند طرف من ظرفیت صداقتم را ندارد ولی بنظر من صداقت را میتوان با تمرین به اصل رابطه تبدیل کرد .
علی خدامی : ما نمیگوئم دو نفردقیقا مثل هم باشند و واضح است که انسانها (حتی اثر انگشتشان )با هم متفاوتند ولی در پژوهشها مشخص شده که مشاوره قبل از ازدواج و یافتن کسی که به شخص نزدیکتر است و مناسب اوست آینده روشنتری را بهمراه داشته است .البته بکمک تکنیکهای روانشناسی حتی اگر در انتخاب همسر روش درستی را بکار نگرفته باشیم اکنون میتوانیم روابطمان را با هم تصحیح و بهبود بخشیم .یکی از حاضران :نحوه تفکر آدمی به هستی و انسان ، در اینجا نقش دارد .بر حسب اینکه چطور فکر کنیم ،چطور آگاه باشیم به مسائل واکنشهای متفاوتی بروز میدهیم . مثلا معمولا آدمها روابط خود را با دیگران بر اساس داد وستد بنا کرده و سعی میکنند بیشتر گیرنده باشند ،آیا میشود این رابطه را تعادل بخشید و حتی بر عکس کرد ؟ چگونه ؟ درک و انتخاب آگاهانه نگاه با ارزشتر چگونه عملی میشود؟قوانین اجتماعی لازمند ولی کافی نیستند .پوران پوراقبال :ازدواج یک پیمان مشترک بین دو نفر است در آن مسائل خانوادگی ،معاملات ،رل ،تعهد ،وظایف ،مسئولیت تصمیم گیری ،رفتار اجتماعی و... هرکدام باید مشخص باشد .حتی قرارداد یک ماشین بعد از چند سال باید تمدید شود ،باطری اش شارژ شود و...در مورد این رابطه هم میتوان با گفتگوی سازنده و با نقد و بررسی(اول نکات مثبت و بعد منفی)،وتوجه به احساسات دو طرف قراررا داد تمدید و تصحیح کرد .یکی از دوستان نظر دیگران را در مورد علت ازدیاد طلاق در ایران وایرانیهای خارج از کشور جویا شد ؟. کسی به وجود صیغه و دیگری به وجود محدودیت در روابط و آن دیگری دید نادرست به زن و مرد و ازدواج اشاره کردند .آخرین نفر هم اختلافات را نمک زندگی دانست و دیگری توجه ایشان را به مضرات نمک برای فشار خون و سلامتی جلب کرد !. در جلسه آینده گروه (رویش ) شیوه های بهبود روابط در زندگی زناشوئی مطرح خواهد شد . ساعت٣٠/ ٦ تا٣٠/ ٨جمعه دوم ماه می در اطاق ٢٠٣ کاپیلانو مال واقع در نورت ونکوور.ورود برای همه آزاد و رایگا نست . منتظر شما هستیم.گروه فرهنگی - اجتماع (رویش )

No comments: