Saturday, April 19, 2008

رابطه سالم:نوشته خانم پوران پوراقبال

یک رابطه سالم چگونه بوجود می آید؟
رابطه دوستی، ازدواج، شراکت، همکاری و یا همسایگی، هر کدام برای خود فضا و تعریف خاصی دارند ولی زیربنای همه این روابط نیاز مسلم به احترام متقابل، صداقت، و شناخت حقوق فردی و اجتماعی افرادی هستند که این ارتباط را بوجود می آورند و یا در این ارتباط ذینفع می باشند.
یک رابطه سالم را اگر در قالب ازدواج بنگریم و یا از دریچه چشم ازدواج به رابطه بین دو انسان نظری بیاندازیم می توانیم خصوصیات یک ازدواج سالم را که از یک رابطه سالم بوجود می آید تعریف کنیم...
به عنوان یک متخصص امور خانواده، پرسشی که همیشه ذهن مرا برانگیخته این است که چگونه است که ما گاهی حد و مرزهای یک رابطه سالم را نمی دانیم و با تعارفات، رفیق بازی ها، رقابت ها و جنگ و ستیزها، احترام یک پیمان و یا یک قول و یا سوگند را که برای هر گونه دوستی نیاز داریم زیر پا می گذاریم. فراموش نکنیم که یک ازدواج سالم، یک ازدواج پویا و خلاق و یک رابطه همزیستی زن و مرد نیازمند پیمانی گویا و دوطرفه است که در آن مفاد قرارداد اخلاقی، روحی، احساسی و اجتماعی باید به نفع هر دو طرف باشد.
این قرارداد که کلامی و یا شفاهی است و با یک امضاء در کتابی به شهادت گروهی مدعوین می رسد چیزی جز یک سوگند وفاداری به احترام متقابل ، به دادن اجازه برای رشد و تحول هر یک نفر از این خانواده کوچک و تعهد اخلاقی برای یاری رسانی فیزیکی و معنوی نیست.
این ازدواج و یا شروع یک رابطه سالم، با مکالمه سالم (به دور از خشم و کینه و یا فریب) و یا گفتگو در مورد نیازها، عواطف، احساسات، عقاید، شرایط و یا نگرانی ها می تواند زیربنای کسب و دریافت حس همیاری و همدردی و عشق برای طرفین این ازدواج باشد. متاسفانه سوگند برپائی این محیط کوچک و مستقل خانوادگی گاهی با فشار خانواده های دو طرف تبدیل به بزرگترین آسیب روحی و روانی می شود که هیچ فردی را از صدمات آن گریزی نیست. در موارد بسیاری مسائل دیگری از قبیل اختلافات ، مشکل بیکاری، نداشتن درآمد کافی، وابستگی به الکل و یا مواد مخدر، وابستگی به تائیدیه پدر و مادر و یا دیگران برای انجام کاری و یا طرح برنامه ای، خود به شدت و پیدایش این صدمات روحی در ازدواج منتهی می شود. حالا چگونه می شود از همه این دردها، فشارها، ضربات، بحرانها و بیماریهای روحی جلوگیری کرد؟ چگونه می شود کیفیت یک رابطه را بالا برد به حدی که در آن گفتگوی سالم و بدون غرض ورزی بتواند خود تبدیل به یافتن راه حل مناسب بشود؟ در واقع بحث و مقوله ازدواج و رابطه سالم و هدفمند بحثی است مرتبط با رشد و تغییرات محیط زندگی ما و دنیای هر روز متحول ما که همیشه هم ما حق انتخاب در چگونگی این تغییرات نداریم.
در واقع یک رابطه سالم و در حال رشد متشکل از مجموعه دستاوردها و تجارب مختلفی است که در این راه پر پیچ و خم زندگی کسب کرده و با آن واقعیات خود را توجیه می کنیم. تشکیل یک خانواده گرم و متعهد با روابط سالم و پر از عشق، نیازمند بازبینی و نگرش مداوم میباشد، نگرشی که تجارب مثبت و منفی و متغیر ما از رابطه مشترک، همراه با تغییرات وظایف افراد، هماهنگ و همخوان باشد. اگر ما در شرایط مهاجرت به اصل و منبع این پیمان مقدس ازدواج که همان تعادل و همیاری می باشد وفادار نیستیم و هر فرد از این خانواده کوچک فقط منافع شخصی را در نظر می گیرد، همانا رابطه ناسالم و بیمارگونه را رقم زده ایم. تجزیه و از هم پاشیدگی خانواده و رابطه زناشوئی در بین ما ایرانیان دلایل گوناگونی دارد ولی یک مسئله اصلی همان عدم احترام به خواسته های فرد مقابل (زن و یا شوهر) و تصمیمات خودسرانه و یکطرفه است. آیا روزی که تصمیم به ازدواج می گیریم بدرستی متوجه هستیم که در کدامین مسیر قدم برمی داریم؟ آیا بیشتر ازدواجهای بین زنان و مردان ما فقط به دلیل موج هیجانات و احساسات اولیه و آرزوهای پدران و مادران ما برای عروس و داماد کردن فرزندان خود اتفاق می افتد یا خیر؟
اگر قبول داریم که گفتگو و شناخت درستی بین زن و مرد بدلایل مختلف سنتی، مذهبی، خانوادگی و قبیله ای قبل از ازدواج نمی تواند مطرح شود، پس می توانیم دریابیم که اختلافات و عدم سازش در سالهای آینده امری اجتناب ناپذیر است. شاید این فکر بوجود آید که مگر نمی شود در دوران ازدواج این شناخت را بوجود آورد؟ در واقع ما می توانیم در طول سالهای زندگی با همسر خود رشد کنیم و شناخت از مجموعه وجود یکدیگر بدست آوریم ولی لازمه این کار گذشتن از تمام پیش داوری ها، قضاوت های نادرست، برچسب زدن ها و تهمت ها به اصل و نسب زن و یا مرد برای دوران قبل از ازدواج است. اگر ما موجودیت و هویت همسر خویش را قبل از ازدواج می پذیریم و یا از آن گذر می کنیم و در موقع ازدواج آن را مد نظرمان نمی آوریم، در نتیجه پس از ازدواج هم نمی توانیم توقع داشته باشیم که این شخص از تمام آنچه که بوده و معنی داشته بگذرد و تمام وجود و فکر و احساس خویش را در اختیار و تحت مالکیت ما بگذارد. اینجاست که گاهی متاسفانه شاهد طلاق های پر از نقل و حدیث و بدنامی و بی آبرو کردن فرد مقابل می شویم و در واقع شاهد نقض تمام قول و قرارهای انسانی و حیاتی یک زوج می گردیم. باید از خود سوال کنیم که آیا یک رابطه سالم با طلاق تمام می شود؟ آیا ما می توانیم به تمامیت یکدیگر احترام بگذاریم و احیانا پدر و مادرهای خوبی برای فرزندان مان باشیم بدون اینکه وجود فرزندانمان را پر از زهر دشمنی و کینه بسازیم؟ متاسفانه امر مقدس ازدواج از آنجا که گاهی اوقات به بازی سنت ها و خانواده ها گرفته میشود حق اصلی تعیین سرنوشت و انتخاب را از دو نفر سلب می کند.
معنی این حق زیر پا له شده این است که این دو انسان از روز اول محکوم به شکست هستند چرا که اجازه یادگیری حل و فصل مسائل را ما از این جوانان و یا این زوجین می گیریم.
یک ازدواج سالم و موفق محتاج گفتگوی سالم و بررسی و حل و فصل مسائل مشترک و مسائل مورد اختلاف و یا سلیقه ای میباشد. در این بررسی و حل و فصل شاید که ما به این نتیجه برسیم که بعضی از مسائل حل نشدنی و یا غیرقابل تحلیل می باشند و در نتیجه تصمیم مشترک بر سر گذشتن از آن موضوع مورد اختلاف میتواند یک راه حل منطقی باشد. متاسفانه جبهه گیری ها، هتک حرمت، حس کینه جویی و یا حتی عدم یارای مقابله با خیلی از مسائل، گاهی تیشه به ریشه زندگی خانواده ها می زند درصورتی که شاید با یک گفتگوی مناسب و دست رد زدن به سینه خانواده هایی که دخالت در امور شخصی ما می کنند، اجازه دستیابی به راه حل بهتری را بدهد.
چگونه است که وقتی خانه ای می خریم از زیرزمین تا سقف آن را چک می کنیم و سند و دفتر و مدرک تهیه می کنیم که مطمئن شویم معامله سالمی انجام داده ایم. اما آیا در معامله خانه ازدواج نیز که در واقع ما احساسات و عواطف را با پول می سنجیم و با آن بر سر دیگری می کوبیم، این تحقیقات قبلی و بررسی ها انجام می گیرد؟
امروزه مقوله ازدواج تبدیل به بزرگترین تجارت دنیا شده و این امر نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا همواره رسم بوده و هست. ما دختر و یا پسری را به ازدواج یک دیگر در می آوریم و در قبال آن مهریه، جهاز، شیربها و مخارج دیگر را تقبل می کنیم. در واقع تنها چیزی که در این میان به فراموشی سپرده می شود همانا قرارداد شفاهی و معنوی برای یک زندگی مشترک و سالم با قوانین اصولی، منصفانه و خوشایند برای هر دو طرف این معامله میباشد. اصل تهیه این مواد قرارداد همانا بر پایه گفتگو و آگاهی و شناخت و ادراک است که باز هم متاسفانه در موج هیجانات، گاهی آنها را نادیده و ناشنیده تلقی می کنیم.
در ازدواج ناموفق و یا هر رابطه ناموفق دیگر، معمولا کمبود احساسات و یا عواطف برای فرد مقابل میتواند از راه انتقاد، پرهیز و اجتناب از رویاروئی با مسائل و یا استفاده از نقاط ضعف فرد مقابل نشان داده شود. درصورتی که در یک ازدواج موفق هر دو تلاش می کنند تا به احساسات، عقاید و عواطف یکدیگر احترام گذاشته و از راه بررسی دوستانه مشکلات و یا اختلاف سلیقه ها را حل و فصل کنند.
باید این موضوع را بدانیم که به نظر تمام متخصصین امور ازدواج و خانواده، هیچ دو نفری نمی توانند یکدیگر را عوض کرده و یا به راه خویش بیاورند و فقط با قبول نقاط مورد اختلاف میشود زندگی باعزت و احترام را مد نظر داشت و به واقعیت تبدیل کرد.
در هنگام بروز اختلافات متاسفانه نقش منفی و مخرب خانواده ها را نمی شود نادیده گرفت. در جامعه ایرانی ما نقش پدر و مادر زوجین و دخالت خانواده ها در امور آنها گاهی عواقب هولناک و ضربه پذیری به همراه دارد.
بهتر است از خود بپرسیم که از زندگی چه می خواهیم و در این زندگی چه نقشی ایفا می کنیم؟ آیا آنچه را که از این زندگی مشترک می خواهیم معقول، واقعی، دست یافتنی و قابل پذیرش من و همسرم هست و یا آنچه را که می خواهم فقط در رفع نیازهای شخصی و یک طرفه این حقیر می باشد؟ آیا من به عنوان یک مرد و یا یک زن ارزش برای خود قائل هستم و یا با بخشیدن همه اختیارات به فرد مقابل از رویارویی با مسائل دست برمی دارم و به خلوت خود پناه می برم؟ آیا من قدرت درک فرد مقابل و یا همسر خود را دارم و فقط با طرح و نقشه مسائل خویشتن به همسر خود می آموزم که ایشان در واقع جائی در قلب من دارد؟
قبل از ازدواج و هنگام تفکر به ازدواج بسیار بجا و پسندیده است که روحیات، احساسات و نیازهای خود را بشناسیم و با طرح آن و گفتگو در مورد آن، همفکری، صمیمیت و خلوص نیت خود را به همسر خویش نشان دهیم. یادمان باشد که یک ازدواج سالم نیاز به ایثار، از خودگذشتگی و مهربانی دارد و این امر هم برای زن و هم برای مرد صدق می کند. یک ازدواج یعنی تامین یک واحد مجزا و مستقل که در آن دو نفر نقش عمده را بازی میکنند و آن دو نفر همان زن و شوهر میباشند نه فرد دیگری. امروزه دیگر شکل سنتی ازدواج و تشکیل خانواده جوابگوی نیازهای متعدد انسان عصر حاضر نیست، بنابراین باید در تعریف مجدد و پویای این واحد مستقل بکوشیم و نقش ایفا کنیم.

No comments: