Friday, November 9, 2007

سلامت روح و روان, پوران پور اقبال

سلامت روح و روان ما ارتباط مستقیم به چیزهایی که به زور به ما تحمیل شده و یا گرفته شده است دارد: انتخاب شخصی ما زیر سوال رفته است.
در فرهنگ ایرانی, ما معمولا حق انتخاب زیادی نداریم. ما مدام مجبوریم کارهایی را انجام دهیم که دوست نداریم. ما مجبور به انتخاب شریکمان هستیم که دوست نداریم و قبول افکاری که همیشه هم سالم نیستند.
وقتی من بچه بودم یک مرد دیوانه در محله ما (در تهران, خیابان بهبودی) در خیابان زندگی میکرد که به "علی دیوانه " شهرت داشت. این مرد سی تا چهل ساله مشخصا به دلیل بیماری ذهنی در زبان عامیانه عقل خود را از دست داده بود. بیاد میاورم همه بچه ها از او میترسیدند اما بعضی بچه ها او را دنبال و اذیت و مسخره میکردند و دیوانه می خواندند. هنوز صدای هو کردن بچه ها در گوش من باقی مانده است. این مرد چه انتخاب دیگری جز ترساندن بیشتر آنها برای دفاع ازخود و راندن مزاحم ها داشت ؟

یک روز نزدیک وقت نهار, از انجا که در حیاط باز مانده بود این مرد وارد منزل ما شد. از انجا که گرسنه به نظر میرسید و ما سر سفره نهار بودیم,
مادرم به آرامی به او غذا تعارف کرد. اوبا نگاهی متعجب غذا را خورد و ناپدید شد. من هنوز در شگفتم که ان مرد در آن روز به چه فکر میکرد؟ او احتمالا به احساس کمبود خانواده و نیاز خود برای زندگی در یک خانواده فکر میکرد.
حالا که من یک متخصص بیماری های روحی و روانی شده ام, فکر میکنم ما با آن مرد ودیگر بیماران روانی چگونه رفتار میکنیم: با اذیت و ازار و نفهمیدن ایشان
امروز من اگر شانسی داشته باشم به این مرد خواهم گفت: من برای تمام رنجهایی که تو کشیدی, برای درک نکردن تو, و برای حمایت نکردن از تو توسط خانواده و اجتماع متاسفم.

در فرهنگ ما متاسفانه, ما معمولا با بیماران روانی با رد کردن, اجتناب کردن, و بی احترامی رفتار می کنیم. چرا؟ زیرا ما باور نداریم که بیمار روانی هم یک انسان است. حالا وقت ان است که یاد بگیریم.

بیماری روانی بدلیل عدم حضور سلامتی نیست. این ناراحتی است که در فکر, مغز, زندگی, و تمام شخصیت ما خلل وارد میکند. بیماری روانی وقتی ظاهر می شود که ما قادر به بیان احساسات خود از جمله ترس, خجالت, گناه, تنفر, عشق, حتی دلسردی در مورد جنبه های مختلف زندگیمان نیستیم.

واقعیت زندگی در ایران, بار احساسی که حمل می کنیم, تعداد تجربیات وحشتناک که تجربه کرده ایم, درد و نگرانی جدایی, همه و همه می توانند سبب شوند که یک بدن سالم بی احساس شود و نتواند کار خود را درست انجام دهد. در این موارد و حتی قبل از آن ما احتیاج به کمک داریم.

سلامت روح و روان به حضور عشق, ارتباط, تعلق, مهربانی, احترام, رابطه متقابل سالم بستگی دارد. بسیاری از بیماری های فیزیکی و جسمی به درد های روحی و روانی ما بر میگردد. مهاجرت, تغییرات زیاد در زندگی, تغییر روش زندگی در صورت اجبار, احساس فشار برای تطبیق همزمان, و بودن در فشار احساسی جهت مقابله روزانه با نگرانی از جدایی, دلایلی برای ناراحتی های روانی هستند.
مشکل روحی و روانی ما وقتی تشدید میشود که ما تظاهر میکنیم همه چیز درست است, خانواده از ما پشتیبانی میکند و تظاهر میکنیم که همه چیز را همزمان میتوانیم اداره کنیم.
. ما( ایرانیها) معمولا همه نگرانی و درد های روحی را به جسم نسبت می دهیم, نزد دکتر میرویم تا قرص خواب,کاهش وزن, راه رفتن, حرف زدن, فکر کردن,کار کردن, و زندگی کردن بگیریم. بیشترین کاری که می کنیم یک روانشناس می بینیم که بیماری را تشخیص می دهد و داروهای بیشتر تجویز می کند.

ما باید یاد بگیریم گروه های کمک برای خود پیدا کنیم.
ما باید بیشتر صریح باشیم و در مورد چیز هایی که آزارمان می دهد صحبت کنیم.
ما باید یاد بگیریم احساس و افکارمان را بیان کنیم.
ما باید افکار, احساس, و رفتاری را که مفید نیست دور بریزیم.
ما باید ازگذشته ای که ما را بسمت نا امیدی می برد رها شویم.
ما باید "همواره درست بودن" را کنار گذاریم و جای آن باید گوش کردن را یاد بگیریم
.

چه کار دیگری می توانیم انجام دهیم تا از تمام لحاظ سالم باشیم: جسمی, روحی, روانی, روحانی , و فرهنگی؟

امید, دعا, ارتباط با خدا, و احساس دوست داشته شدن و مواظبت شدن-اینها همه تاثیر مثبت روی سلامت روان ما خواهند داشت.

بسیاری خانواده ها و افراد امید را به دلیلی از دست می دهند و تنها, منزوی , وبیگانه زندگی می کنند. ما میتوانیم انها را کمک کنیم تا منابعی بیابند و امید را به زندگی خود بر گردانند.

با تشکر از خانم پوران پور اقبال
Healthy Mind مقاله
http://www.middlepeace.com/ بر گرفته از سایت

No comments: