Saturday, October 11, 2008

نگاهی به ضرب المثلها

(آنهائیکه با توهم آشفته شدن ذهن جامعه ،ازفتح باب درباره ی هرمسئله ای که به انسان وجامعه وجهان مربوط است بیمناکند ،خواسته یا ناخواسته ،هیمه ی استبداد میشوند )محمدمختاری

مقدمه:(پیشرفت زمان و تغییرات ناشی از آن ،پالایش باورهایمان را می طلبد .بازنگری و تامل در آنها بعهده فرد و جمع است .حرمت بیشمار وگاه تاحد قداست گوینده ،انحصار اظهار نظر به متخصصین ،هراس از خودشناسی فردی و جمعی ،کم بها دادن به ایجاد تغییرات فردی ،منافع شخصی ،نبود فضای دموکراتیک گفتمان ،مطلق گرائی و عدم توجه به نسبیت گرائی و...موانع انجام این مهم هستند.از آنجا که ضرب المثلها یکی از عواملی هستند که در ایجاد و یا تقویت باورهایمان نقش دارند ،این نوشتار به آنها میپردازد :تعریف و چرائی استفاده از آنها ، توجه به معانی و اثر آنها بجای قضاوت راجع به گوینده شان با ذکر دلایل مطرح نموده و فقط آندسته از ضرب المثلها که جنبه منفی دارند انتخاب و عدم استفاده از آنها پیشنهاد میشود .خوشبختانه بعضی از این ضرب المثلها در اثر رشد فرهنگی دیگر رایج نیستند ولی از آنجهت آورده شده اند که با توجه به فاصله زمانی نه چندان زیاد ما با زندگی استاد دهخدا کمرنگ شدن آنها نوید بهبود ومشوق ما در سرعت بخشیدن به پالایش گفتار را میدهند .از شما دعوت میشود که نظرات خود را مطرح بفرمائید. )

یکی از تعاریف فرهنگ (دانش ,ادب ,علم ,معرفت ,تعلیم وتربیت وآثارعلمی وادبی یک قوم یاملت )میباشد .فرهنگ جوامع ثابت نیست وحتی فرهنگ فرد هم درطول عمرش تغییر میکند.هرچند تغییر

فرهنگ جامعه را متاثرازسیستم وشرایط اقتصادی دانسته اند ولی رشد وجایگزینی افکار و ارزشها و رفتار جدید وحتی متضاد با فرهنگ جاری را نمیتوان از نظر دور داشت .نمونه ساده آن جنبش قوی

طرفداران حفظ محیط زیست است که باصطلاح از قطره قطره آغاز و میرود که به دریائی مبدل شود .

گرچه متخصصین جامعه شناس و روانشناس واهل قلم باهدف ارتقاء فرهنگ به کنکاش ونقد وبررسی

عوامل فرهنگ ساز ( مذاهب .اسطوره ها .تاریخ .فلسفه .ادبیات .هنر.اقتصاد و..)میپردازند ورسانه ها

نیز اهمیت خاص خود رادر انتشار آنها دارند ولی تک تک ما هم میتوانیم در این مهم نقش داشته باشیم .

باورهای نادرست و خرافات ,بی توجهی به حقوق دیگران (وگاه خود)وتحقیروتبعیض (نژادی.جنسی . سنی . ارزشی و...).خشونت ,نابهنجاریهای ارزشی واخلاقی (دروغ . حسادت . دشمنی و ..) پاره هائی از فرهنگ هستند که میتوانند توسط هر یک از ما(بصورت فردی و سپس گروهی و نهایتا اکثریت )

پالایش و بهبود و در درازمد ت به فرهنگی متکی بر ارزشهای انسانی مبدل گردند .تنها باید مسئولیت فرد یمان را تقویت کرده و قبل از پذیرش و تکرارهرآنچه که به ما میرسددرآن تامل نمائیم تا روند پالایش وبهبود را سرعت بخشیم . حال بیائید با هم نگاهی به ضرب المثلهای معمول بیندازیم :

از امثال و حکم تعاریف متفاوتی شده است که معروفترین آنها اینست :سخنان برجسته ،روشن و پندآمیز ومستقل که در زبان مردم رایج است .

ضرب المثلها به دلایل چندی مورد توجه و استفاده قرار میگیرند :

1- کلام و نوشتار با استفاده از آنها آسانتر ، زیباتر , شیرین تر وغنی تر میشوند .

2-از آنجا که اکثر ما (بنا بدلایل تاریخی استبداد)گاه روش استفاده از رمز وکنایه واشاره وخلاصه مبهم گوئی را بکار میبریم با استفاده از آنها وذکر (در مثل مناقشه نیست )در واقع بصورتی که نه سیخ بسوزد نه کباب نظرمان را بطرف مقابل ابراز میکنیم .

3- برای حجت قوی آوردن واعتبار بخشیدن به نظرمان :بقول معروف ما بجای سنجش انسانها باحق , حقیقت را با انسانها می سنجیم . شخصیت پرستی اکثرما وتقدسی که به بزرگان میدهیم باعث میشود که اگر نام (مارک !)آنهابر سر هر گفتاری آید آنرادلیل وبرهانی پذیرفته شده دانسته وراه را بر هرگونه نقد وبررسی ببندیم .بنابراین در گفتگوها وبویژه در مباحثات از ضرب المثلها(بخصوص آنهائیکه گوینده شان مشخص ومشهور اند)بعنوان برگ برنده استفاده میکنیم .وقتی نظریه خود را با آنها تائید وتحکیم میکنیم طرف مقابل درموضع ضعف قرار گرفته واغلب ساکت وباصطلاح خلع سلاح میشود !.

مدلی جدید در روانشناسی (برنامه ریزی عصبی کلامی NLP ) اهمیت وتاثیرگذاری زبان وگفتارو

حتی تک تک کلمات را بسیار زیاد نشان میدهد . بعلاوه امثال یکی از منابع حقوق عرف (گفتارها و رفتارهای هنجاری که بصورت یک قاعده ماندگار شده است ) می باشند .وزن و قدرت ضرب المثلها ما رابرآن میدارد که آنها را جدی بگیریم .در لیستی که میآید تاملی بفرمائید واگر شما هم آنها را دارای بار منفی ویا نادرست

دانستید کنارشان بگذاریم . .البته قصد قضاوت کردن و مسئول دانستن گوینده اشان در میان نیست زیرا :

1-گاهی در نقل داستان ویاشرح واقعه ای از قول کس دیگری مطلبی آمده که لزوما مورد تائید خود شاعر و یا نویسنده هم نیست ولی چون در کتاب ایشانست بغلط بصورت نقل قول و عقیده خودش منتشر شده است.

2.گاه از نام و نظریه فرزانه ای استفاده میکنیم درحالیکه وی درطی عمرورشد بیشترو به نظریاتی دیگر

(وحتی متضاد با آن )دست یافته و بواقع آنرا کنار گذاشته است .

3_گاه آن مطلب بنا به موقعیت زمانی و مکانی خاصی اظهار شده و در زمان خودش کارآئی داشته ولی ما به اشتباه آنرا عمومیت داده و بصورت دستورالعمل عام و در این زمان و مکان بکار میبریم.

4_رابطه نخبگان و مردم دوطرفه است هرچند از ایشان انتظار میرود که یافته های خود را تعالی بخشیده وبه آنها برگردانند ولی گاه آنهافقط زبان گویای افکار و احساسات و دانش جامعه بوده وامثال وحکم, بازتابی از باورهای جامعه شده است وبا توجه به اینکه قدمت بیان این باورها گاه به صدها سال میرسد ،خوبست که پیشرفت و شاخه شاخه شدن علوم وتدقیق یافته ها در اثر آن ،پیدایش روشهای جدید تجربی ،انتشار سریع اطلاعات و.. را هم در نظر بگیریم .

5-گاه معنی منفی متداول از ضرب المثلی بدلیل تعبیر بد ویا سوءاستفاده از آنست مثلا پدران وهمسران سختگیر اجحافات خود بر فرزند و همسر را با (چاردیواری اختیاری )ازحوزه انتقاد و نظارت دیگران مصون میدارند درحالیکه این ضرب المثل برای حفظ حقوق انسانها بیان شده وبه اشکال دیگر( بطور مثال در گفتار سعدی :محتسب را درون خانه چکار )هم آمده است .ویا از سعدی ( دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز) رااکثرا حفظ و زیاد بکار میبریم! ودر آن منفعت راجایگزین مصلحت کرده ومنافع فردی را بجای منافع جمعی میگذاریم .(بگذریم از اینکه همین شاعر در جای دیگر گفته (گر راست بگوئی و در بند بمانی به زآنکه دروغت دهد از بند رهائی ) .

6_بعضی از اشعار و گفتار الحاقی ومنتسب به بزرگان بوده ولی بنام خود ایشان معروف شده است

1-ضرب المثلهای پیام آور ضعف و عدم قدرت انسان برای ایجاد تغییر :

- ترک عادت موجب مرض است .

- عادت طبیعت ثانوی است .

- ره چنان رو که رهروان رفتند .

- خشت اول گر نهد معمار کج تا قیامت (ثریا) میرود دیوار کج

- خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو .

- علت برود عادت نرود .

- هر که در خردیش ادب نکنند در بزرگی فلاح ازاو برخاست

- چوب تر را چنانکه خواهی پیچ نشود خشگ جز به آتش راست

- رفتم شهر کورها دیدم همه کور منهم کور .

- حرف مرد یکی است .

- مرغ یک پا دارد .

- مرد از گفتار خویش باز نگردد .

- بر آن ره که نارفته باشد کسی مرو گرچه همراه داری بسی

- توبه گرگ مرگ است .

2 _ضرب المثلهای مروج ضعف شخصیت (دروغ وپنهانکاری .مرموزبودن و ترس از بیان احساسات و افکار و خودسانسوری .عدم صراحت .تظاهر.تملق . بی مهری وخودخواهی . کینه و عدم بخشایش . ):

- نه هر جایگه راست گفتن سزاست فراوان دروغ است کان به ز راست

- دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز .

- دروغی که حالی دلت خوش کند به از راستی کت مشوش کند .

- دروغ هرجه چربتر بهتر .

-دردل دوست بهر حیله رهی باید کرد طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد

-زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد .

- پشیمان زگفتار دیدم بسی پشیمان نگشت از خموشی کسی .

- اگر طوطی زبان می بست در کام نه خوذ را در قفس میدید و نه دام .

- بسکه بر گفته پشیمان بوده ام بسکه بر نا گفته شادان بوده ام .

- سخن تا نگفتی بود چون گهر چو گفتی شد از خاک ره تیره تر .

- سخن گرچه با او زهازه بود نگفتن هم از گفتنش به بود .

- سخن تا نگفتی توئی شاه آن چو گفتی شود شاه تو آنزمان.

- سخن تا نگفتی بر او دست هست چو گفته شود یابد او بر تو دست .

- بهائم خموشند و گویا بشر زبان بسته بهتر که گویا بشر.

- در سخن در بباید سفتن ورنه گنگی به از سخن گفتن .

- اگر گفتن سیم باشد خامشی زر است .

- دیوار موش دارد موش هم گوش دارد .

- نه درهرسخن بحث کردن رواست خطا بر بزرگان گرفتن خطاست

- چوبشنوی سخن اهل دل مگوکه خطاست سخن شناس نه ای دلبراخطااینجاست.

- به در میگویم پنجره گوش کن به دختر میگویم عروس تو گوش کن .

- با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن

- از برای مصلحت مرد حکیم دم خر را بوسه زد خواندش کریم .

- نوکر بادمجان نیستیم نوکر شمائیم

- با آنکه خصومت نتوان کرد بساز دستی که به دندان نتوان برد ببوس .

- بتدبیر باید جهان خورد ولوس چو دستی نشاید گزیدن ببوس .

- چو دستی نتانی گزیدن ببوس که با غالبان چاره زرق است و لوس .

- اگر داری زبان چاپلوسی هم ات جا در عزاست هم در عروسی .

- مشو یار بدبخت وکم بوده چیز که از شومی اش بهره یابی تو نیز.

- جواب های هوی است . – چشم در برابر چشم . –زدی ضربتی ضربتی نوش کن

- کلوخ انداز را پاداش سنگ است .

- حیف بردن ز کاردانی نیست با گرانان به از گرانی نیست .

- بابدان بد باش با نیکان نکو جای گل گل باش جای خار خار

3-ضرب المثلهای مروج نژادپرستی :

- ترک را ترک گوی هرچند پدر تست .

- ترک و حدیث دوستی قصه آب وآتش است گرگ به گله آشنا میشود این نمیشود .

- کسی را ز ترکان نباشد خرد کز اندیشه خویش رامش برد .

- وفا ناید از ترک هرگز پدید ز ایرانیان جز وفا کس ندید .

- ترکتازی کردن (غارت و چپاول کردن ) .

- یک زمان با عاشق خود می خورو دلشادزی ترکی ومستی مکن چندانکه خواهی ناز کن

- مکن ترکی ای ترک چینی نگار بیا ساعتی چین بر ابرو میار

- ندارند شیر ژیان را بکس هنر نزد ایرانیان است و بس .

- ما از تو نداریم وفا چشم ازیراک ترکی تو وهرگز نبود ترک وفادار

- گرهی را که یک روستائی زند صد شهری نتواند باز کرد .

- سلام روستائی بی طمع نیست .

- روستائی رسوائی است .

- عرب در بیابان ملخ میخورد سگ اصفهان آب یخ میخورد .

- یارو از بیخ عربه .

- مگر ترکی ؟ چرا به جوابی قانع نشوی .

4_ضرب المثلهای پیام آور خشونت:

- گربه را دم حجله باید کشت .

- سزد گر بری بنده ای را گلو که باشد خداوندیش آرزو .

-( زن چو بیرون رود بزن سختش خود نمائی کند بکن رختش

ور کند سرکشی هلاکش کن آب رخ میبرد بخاکش کن ) .

- زن چو خامی کند بجوشانش رخ نپوشد کفن بپوشانش .

- جفا پیشگان را بده سر بباد ستم بر ستم پیشه عدل است وداد.

- بی بند نگیرد آدمی پند .

- چوب آخوند گل است هر که نخورد خل است .

- استادمعلم چو بود کم آزار خرسک بازند کودکان در بازار

5_ضرب المثلهای مروج تحقیر زنان و تبعیض جنسی :

- از مردم سرفراز نزیبد که با زن نشینند به راز

- اگر بشکنی گردن آز را نگوئی به پیش زنان راز را.

- کاهلی پیشه کردی ای کم زن وای آن مردی کو کم است از زن .

-وفا از زن مخواه از سگ وفا جوی وفا دادند به سگ با زن ندادند .

- مردان را از مادر شوی کرده عار است .

- (مرد تمام آنکه نگفت و بکرد وانکه بگوید بکند نیمه مرد

آنکه نگوید نکند زن بود نیم زن است آنکه بگفت و نکرد ).

- مگو از هیچ نوعی پیش زن راز که زن رازت بگوید جمله سر باز.

- مگوی اسرار جان خویش با زن که یابی راز فاش کوی و برزن.

- که را از پس پرده دختر بود اگر تاج دارد بد اختر بود.

- با لباس سفید به خانه بخت برود و با کفن خارج شود .

دختر نابوده به . چون ببود .یا بشوی یا بگور ..

- (تا که باشی بود در آغوشت چون برفتی کند فراموشت

گر جوی خرج سازی از مالش نرمی تا تو هستی از نالش ) .

- دختر که رسید به بیست ,باید بحالش گریست .

- زن ناقص العقل است .

- زن و اژدها هر دودر خاک به جهان پاک ازاین هردوناپاک به .

- زنان چون ناقصان عقل و دینند چرا مردان ره آنان گزینند.

- هرکه مرد است اوبوددرجستجومعنی پرست هرکه زن طبع است کارش رنگ وبوی است ونگار.

- هیچکس را بازنان محرم مدار که مثال آن چوپنبه است وشرار .

- یکی گفت کسرا زن بد مباد دگر گفت زن در جهان خود مباد .

- آن دل مردی که از زن کم بود آن دلی باشد که کم زاشکم بود

- هرآنکو نترسدزدستان زن ازو در جهان رای دانش مزن .

- روح را از عرش آرد در حطیم لاجرم کید زنان باشدعظیم

- گریه زن مکر زن است .

- بگلخن پشت بر خاکستر گرم به از پهلوی زن در بستر نرم .

- چو فرزند شایسته آمد پدید زمهر زنان دل بباید برید.

- زن از پهلوی چپ شدآفریده کس از چپ هرگز راستی ندیده .

- چه خوش گفت شاه جهان کیقباد که نفرین بد بر زن نیک باد..

- ( مرا خود چه باشد زبان آوری چنین گفت در مدح شه عنصری

چوازراستی بگذری خم بود چه مردی بود کز زنی کم بود )

- اسب و زن و شمشیر وفادار که دید .

- جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان .

- برکنده به آن ریش که در دست زنان است .

6_ ضرب المثلهای پیام آور کم بها دادن به جوانان :

- پسر تو بمراددل توخواجه زیاد ورچه هرگزنبودهمچوپدرهیچ پسر .

- آنچه جوانان در آینه بینند, پیران در خشت خام بینند .

- توقع سلام وادب از جوانان و نه بعکس .

- جوان را اگرچه سخن سودمند ز پیران نکوترپذیرند پند .

- من چند پیراهن از تو بیشتر پاره کرده ام .

- دود از کنده برمیخیزد

- گوشت وپوستش از تو استخوانش از من (وصیت اوالیاء به معلم ).

-چوب معلم گله هرکی نخوره خله

7_ضرب المثلهای پیام آور (منفی نگری . ناامیدی وغم .تنبلی ):

- بازوی بخت به که بازوی سخت .

- مرو به هند برو با خدای خویش بساز بهر کجا که روی آسمان همین رنگ است .

- یک گل خندان کجا دیدی که همراهش نبود اشک شبنم .ناله بلبل .فغان باغبان

- با یک گل بهار نمیشود . باحلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود . یک دست صدا نداره .

- اندر پس هر خنده دوصد گریه مهیاست .

- از پس هرمبارکی شومی است درپی هر محرمی صفر است .

- در این دامگه شادمانی کم است .

- (برتوباد که خیره کم خندی ور بخندد کسی تو نپسندی

هیچ دانی غرض از اینها چیست هرکه خندید بیش بیش گریست )

- دلم تاعشقباز آمددراوجزغم نمیبینم دلی بیغم کجاجویم که درعالم نمیبینم .

- نفس هست اینجا که چون آتش بود در زمانه کو دلی تا خوش بود.

- بعداز هر خنده یک گریه است .

- توخوبی جوئی دراین دار الم دلخوشی این جهان درداست و غم .

- اگر به سرهرمویت دوصدهنرباشد هنربکارنیاید چوبخت بد باشد

- گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه به آب کوثروزمزم سفیدنتوان کرد

- چویک موی گردد ز سر بر سفید بباید گسستن ز شادی امید

- هر آنکه موی سیه شد سفید ببودن نماند فراوان امید

پیری و صد عیب چنین گفته اند .

- لذت اندر خاکبازیهای طفلانست وبس روزپیری پادشاهی هم نداردلذتی .

- در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد .

- پیربرنا کی شود بخضاب .

- چنان به که امشب تماشا کنیم چوفرداشود فکر فرداکنیم .

- آسوده کسی که خر ندارد ازکاه وجووش خبر ندارد

- هرکه تهی کیسه تر آسوده تر . هر که بامش بیش برفش بیشتر .

- نگهبانی ملک و ملت بلاست گداپادشاهست ونامش گداست

8_ضرب المثلهای پیام آور مطلق کردن اصل وراثت وکم بها دادن به عامل تربیت ومحیط :

- شمشیرنیک زآهن بدچون کند کسی ناکس بتربیت نشودای حکیم کس

- یکی بچه گرگ می پرورید چو پرورده شد خواجه را بردرید

- عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود

- پرتونیکان نگیردهرکه بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان برگنبداست

- خوی بد در طبیعتی که نشست نرود تا به وقت مرگ از دست

- ملامت کن مرا چندانکه خواهی که نتوان شستن از زنگی سیاهی

- زبداصل چشم بهی داشتن بود خاک در دیده انباشتن

- زاده ظالم ستمگر میشود تیغ چو بشکست خنجر میشود

- درخت تلخ هم تلخ آورد بر اگر چه مادهیمش آب شکر

- در شوره کسی تخم نکارد .

- ز نا پاکزاده ندارید امید که زنگی بشستن نگردد سپید

- بکوشش نروید گل از شاخ بید نه زنگی به گرمابه گردد سپید

- زبد گوهران بد نباشد عجب نشاید ستردن سیاهی ز شب

- با شیر اندرون شده با جان بدر رود.

مینا (گروه فرهنگی اجتماعی رویش)

منابع :1_فرهنگ عمید (حسن عمید )

2_تمرین مدارا (محمد مختاری )

3_امثال و حکم (4 جلد اثر علی اکبر دهخدا )

------------------------------------------------------------------------------------------------

اظهار نظر شرکت کنندگان گروه رویش درین مورد (بویژه نظرات آقای علیرضا صدقی (روانشناس ) که در جلسه بعد و تحت عنوان رابطه روانشناسی و ادبیات بیان شد ) متعاقبا از نظرتان خواهد گذشت .

No comments: